دانیال جونی
عسل مامان از امروزت بگم که ماشا الله تا ساعت 12 خواب بودی و مامان جون اومد بیدارمون کرد بعد از اون پیش مامان جون موندی و من همه ی کارهام و انجام دادم و شب هم قرار بود مهمون بیاد برامون باید خونه رو تمیز نگه میداشتیم دیگههههههههههههههههه خلاصه تا ساعت 3خونه بودیم بعد از اون سه تایی رفتیم پارک سر کوچمون یک عالمه بازی کردی و سر سره بازی کردی چه ذوقی هم می کردی قربونت برم من سمت تاب آفتاب بود نمیشد رفت بعد از بازی کردن رفتیم سمت خونه ی مامان جونو تا رسیدیم خونه دوتایی رفتیم سراغ داداتی یا همون باب اسفنجی .داداتی و شما می گی در حین نگاه کردن خوابمون برد خیلی چسبید با اینکه کوتاه بود ولی خوب بود بعد که خاله جونی اومد و شمار...
نویسنده :
مامان رادینی
2:33