رادین جونرادین جون، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

رادین عشق مامان وبابا

نازنین پسرم همین که تو را دارم بهترین هدیه ی, خدارو دارم

دانیال جونی

عسل مامان از امروزت بگم که ماشا الله تا ساعت 12 خواب بودی و مامان جون اومد بیدارمون کرد بعد از اون پیش مامان جون موندی و من همه ی کارهام و انجام دادم و شب هم قرار بود مهمون بیاد برامون باید خونه رو تمیز نگه میداشتیم دیگههههههههههههههههه خلاصه تا ساعت 3خونه بودیم بعد از اون سه تایی رفتیم پارک سر کوچمون یک عالمه بازی کردی و سر سره بازی کردی چه ذوقی هم می کردی قربونت برم من سمت تاب آفتاب بود نمیشد رفت بعد از بازی کردن رفتیم سمت خونه ی مامان جونو تا رسیدیم خونه دوتایی رفتیم سراغ داداتی یا همون باب اسفنجی .داداتی و شما می گی در حین نگاه کردن خوابمون برد خیلی چسبید با اینکه کوتاه بود ولی خوب بود بعد که خاله جونی اومد و شمار...
18 شهريور 1393

شهریور 93

پسر ناز من 1 سال و 9 ماهگیت هم رفت و 22 ماهه شدی چه قدر زود بزرگ شدی خدایا شکرت خودت دستم وگرفتی و بزرگش کردم خودت هم نگه دارش باش و سلامت نگهش دار آمین بگم از احوالات این چند وقته که اکثر روزها از اول شهریور سه تایی میرفتیم بیرون برای خرید و کارهای ضروری اخه یه چند تایی عروسی در پی داریم و لباس نخریده بودیم یه روز میرفتیم برای شما روز دیگه هم برای بابا جونی من هم خداروشکر لباس دارم مشکلی نیست   بعد از  اون مهمون پشت مهمون یاخونه ی ما یا خونه ی مامان جونی هفته ی پیش امیر جون یکی از اقوام مامان جونی اومده بودن خونه ی مامان جونی شام بودن زودتراومده بودن که بریم خرید از اونجایی که با شما...
16 شهريور 1393
1